عبدالمعروف نامراد

namorad (1)
استاد عبدالمعروف نامراد

سيرگلگشت بهار و باغ بوستان نشكندnamorad (8)

 غنچه از شوق لبانش درگلستان نشكند

 درسراي عشق هيج كس را نميبينم قرار

 اشك عمريست رفته رفته چشم گريان نشكند

 تلخ باشد روزگارم از من مهجور متاب

لب قندش دايما بر دردمندان نشكند

 غنچه دل از گذشت نوبهاران نااميد

 بارخ گلزار يارم نوبهاران نشكند

 در شب غربت خیالش برسرم خورشيدوار

 رونق بازار حسنش برغريبان نشكند

 تابكي دركنج غفلت أواره ملک تخار

“نامراد” خويش بودم أن بدخشان نشكند

۲۳ می ۲۰۱۴

namorad (11)

ای چرخ بی بنیاد گو آن حلیم جانم چه شد

 مونس قلب ضعیف و آفت جانم چه شد

 معلم کانکفوتوا و مرد میدانم چه شد

 قوه روح و روانم آفت جانم چه شد

 غنچه ء نشگقتهء فصل بهارنم چه شد

★☆★

قلب مجروح ام درید و دیده ها خون بار شد

 دوستانش هر کجا در غمش بیمار شد

 قامت خم “نامراد” هم دایمی سوگوار شد

 گنج هستی ام به زیر خاکدان انبار شد

 قمری آسا سوختم زیب گلستانم چه شد

★☆★

خنجر چرخ فلک آغشته به خونم کرده

 چون غم فرزند نگر زار زبونم کرده

 آن فرق روی او از شهر بیرونم کرده

 درد هجرانش شب و روز همراز مجنونم کرده

 همچو جان از تن برآمد آن نمی دانم چه شد

★☆★

از غم او واله و حیران و سرگردان شدم

 مانده ام در کنج محنت چون تن بیجان شدم

 غافل از مرگ پسر ای دوستان حیران شدم

 با مراد بودم یقین و نامراد ویران شدم

 آن چراغ روشن این قلب حیرانم چه شد

★☆★

سیل اشکم را بیبین از غمش دریا شده

 مادر بیچاره بنگر در غمش سودا شده

 روز روشن بر سر من چون شب یلدا شده

 قلب من از مرگ او چون لالهء حمرا شده

 جان من آتش گرفت نور چشمانم چه شد

★☆★

ای عزیزان این تنم را باز عریان کرده و رفت

 روز ما را چون یلدا عنوان کرد و رفت

 خود نماند و روزگارم فتنه طوفان کرده رفت

 اهل فامیل را به غم هایش پرشان کرد و رفت

 نو بهار آرزو ها گل به دامنم چه شد

۲۳ می ۲۰۱۴

 ای عزیزا ن این دلــــم را بازمجنو ن کردورفت

 روزما راچو ن شب یلداوا ژون کــرد ورفت

 من ندانــــــم سروآن بوستان فبـــــا ی سبز پوش

 لاله آســـاقلب من راغرقه درخون کــرد و رفت

 ازفـراق روی آن سنگ هابرســــــــــــــــر زد م

بیو فای بین که هرد م دیده جیحو ن کرد و رفت

 روی آورد م به نزدش از رهی عـذر و نیــــــــاز

 قامت ســـــــــــرو م مثا ل حلقه نون کرد و رفت

 جوش موج انگیزی حسنش چه درصحرای دل

 این دل آسـوده ام را باز مجنو ن کــــــرد و رفت

 این همه سودای وصلش آمد اینجــــــــــا بر سرم

 آن هوای وصل حسنش خـانه بیرون کرد و رفت

( نامرادم )نیز مراد عمر(رامین) داشتــــــــــــــــم

 بی سبب ر نجید از ما قلب محزون کرد و رفت

۲۹ می ۲۰۱۴

namorad (10)

نامرادم ناله هاي نامرادى خويش كنم

اشك نوميدى ميان مردمان أيد همى

۶ جون ۲۰۱۴

ای عزیزان آ ن پری تیر مژگا نم کجاست

 قوه روح روان و آفت جـــــــا نم کجا ست

 آنکه اورا دوستر از جان خود می داشتــم

 همچو جان از تن برآ مد آن نمیدانم کجاست

 حاصل عمراست وهمچون سروباغ زندگی

مرد ما ن دیده و آن یا ر جا نا نم کجا ست

 همچوسروی دردلم باشدخرامش روزوشب

 قمری آسا سوختـــم زیب گلستا نم کجاست

 میکنم از هـرکســـی دمبد م پر ســـــا ن او

 آن عز یز قـلـب مـن آن آ فت جا نم کجا ست

 در طر یق عشق با زی ( نامراد ) گردیده ام

 داده بینش را زدست آن نور چشمانم کجا ست

۸ جون ۲۰۱۴

namorad (9)

جوانان ارجمند وعزیز : پیر شدم آرزو ام براورده نه شد شما جوانان عزیز ورسالتمندووارثین این وطن بخاطر رسیدن به مرادم آرزو های مرا دنبال کنید.

راهـــی بسوی کره کیوانم آرزوست

 اندر فضا ی خا رجی طیرانم آرزوست

 از خضــروقت وعلـــم نوین خواستندمدد

 نوشید نی زچشمهَ حیوا نم آرز وست

جستنــد زصدق دل همــــه با همت بلند

 هبستگی به جمع جوا نا نم آرزوست

 چون خواستن به شوق طلب رازعلم نو

 شعر روان به شیوه عر فانم آرزوست

 هــر گز نیم بفکــراتوی ســـــر و لباس

 جـــزپیشرفت کشور افغا نم آرزو ست

 همبستگــــــی به توده رزمنده گان ما

 هـم سنگر مبا رز ه خواها نم آرزوست

 بر (نامراد)نیست دیگر آرزو ولی

 اوج وطن زگنبد کیها نم آ رز وست

۸ جون ۲۰۱۴

جوانان ارجمند وعزیز : پیر شدم آرزو ام براورده نه شد شما جوانان عزیز ورسالتمندووارثین این وطن بخاطر رسیدن به مرادم آرزو های مرا دنبال کنید.

راهـــی بسوی کره کیوانم آرزوست

 اندر فضا ی خا رجی طیرانم آرزوست

 از خضــروقت وعلـــم نوین خواستندمدد

 نوشید نی زچشمهَ حیوا نم آرز وست

جستنــد زصدق دل همــــه با همت بلند

 هبستگی به جمع جوا نا نم آرزوست

 چون خواستن به شوق طلب رازعلم نو

 شعر روان به شیوه عر فانم آرزوست

 هــر گز نیم بفکــراتوی ســـــر و لباس

 جـــزپیشرفت کشور افغا نم آرزو ست

 همبستگــــــی به توده رزمنده گان ما

 هـم سنگر مبا رز ه خواها نم آرزوست

 بر (نامراد)نیست دیگر آرزو ولی

 اوج وطن زگنبد کیها نم آ رز وست

۱۱ جون ۲۰۱۴

دوستان گرامي روزافتخارأفرين وسرنوشت سازبخيربه أخيررسيدخداكندبه كسي كه دلتان بودراي داده باشيد.

صلح اكرقايم شودأيدعدالت درميان

 ميشوددولت جوبرطبق شريعت أنزمان

 كرشودمحكوم اكثرخاينين وظاليمان

ميكنند اكثر فرارخارج كشور عيان

 جون زمام مملكت دردست هردانشوراست

۱۴ جون ۲۰۱۴

namorad (13)

دوسنان كرامي سلام:

بامردسالمندكه عمرش بالاتراز(۱۰۰)بودبعدازينكه عاشقانه راي خود رابه كانديد موريدنظرش دادأشنا شديم جوياي احوال أن مردبااحساس شدم.

كه درين وقت بيري ضعفي وأمدنش بخاطرتعين زعيم كشورسوال كردم دستم راكرفت سايه درختي نشستيم زمزمه زمزمه كنان كفت بشنو:

أنكه شدمويش سفيدأن نشان بيرنيست

أنكه دلش زنده به عشق لاجرم كمبيرنيست

 بيركويندأنكه دردل اونداردعاشقي

 باري دوران شبابش باي درزنجير نيست

 أنكه خودرامبتلاي دردهجرانش نكرد

 جون جواني درنهادش ازازل تحريرنيست

 ان حواني دردلش شورعشق أتش نزد

 زندكيش دركيرودارشدمراوراتدبيرنيست

 بيرباشدأنكه باي درقيدزندان هوس

 همجوبلبل باكلي درناله شبكيرنيست

 بيربشمارش هرأنكوازمجلس عشاق بيرون

 صفحه حسن وجمالي درخيال تصويرنيست

 شكرلله بيرم ومستي داردشباب

(نامرادم)برفنارفتنم تأءخيرنيست

 اين بودازقول بيرمردباغيرت ما

۱۵ جون ۲۰۱۴

جوانان عزیز:

مرحوم رامین جان استاد تیم ( کانگغو توا ) ولایت بدخشان که درزمستان 1392 به رحمت حق پیوست درحین مریضی اش قطعه شعری را درارتباط ورزش سرود وبه جوانان یاد گار گذاشت.

برتمام ماجوانان تندرستی روشن است

 اشک بیمار ومریض بنگر که نقش دامن است

چون صحت پیداکردن خیلی آسان ای جوان

 گرتوخواهی هست ارزان هم بکوه و برزن است

 سربه سرچون معده ات انبار وار گردد پر

 صبح و شام در کلبه ات بنگر صدای شیون است

 پنبه غفلت منه برگوشها آری جوان

 اشکمت پندیده از باد یاکه چربی روغن است

 برتو میگویم جوان شیک وزیبا خوش لباس

 عقل سلیم تن سالم در وجودت مدفن است

 آن جوانی روی نیارد بهر ورزش صبح و شام

 شد ضعیف در پیش امراض بسکه آن یوغ گردن است

 گرصحت خواهی رجوع کن بهر ورزش صبح وشام

 در(چمن)چون جای ورزش جان سالم بردن است

 درفن (کانگفوتوا) هست(حبیب) استاد من

 نامراد است آن جوانی بسکه غرق خفتن است

۲۵ جون ۲۰۱۴

بلبل غم پرورم، دور از ديار افتاده ام”

از نگاهء آن گل روي نگار افتاده ام “

طالب عشقم درين ظلمت گهي روي جهان”

بي ضيا در سايهء آن شام تر افتاده ام”

۲۵ جون ۲۰۱۴

دوستان، عزیزان من (نامراد) فرا رسیدن عید سعید فطر را برای تمام دوستان و عزیزان و تمام ملت مسلمان افغانستان تبریک و تهنیت عرض نموده و از بارگاهء پروردگار عالم(ج) برای همه شما سعادت و خوشبختی آرزو میکنم.

در ایام عید ارزان است!

به عید گشتک به سویت من به سر آیم بکویت من

 صفا بینم رویت من که امـروز بوسه ارزان شد

بده بوســــه برای من به روز عید ســزای من

 شنو از دل نوای من که عیـد و وقت احسان شد

 گل و بلبل به هم بیزد نوای عاشقــــــــان ریزد

 برنگ ارغوان خیــزد رخش رنگین جانان شد

 حلول عیـــد شد نوروز که مشتاقان شود پیروز

 شبستـــــان دلم امروز ز رخسارش چراغان شد

 به گیتی غـــــم سراید سراغ ( نامراد ) آید

 چو مرغ دل سراید که بسمل در بدخشان شد

معروف (نامراد)   ۲۷ جولای ۲۰۱۴

namorad (14)

مبارک باد می گویم عزیزان جمله یاران را

 به روز عید تماشای چمن آن سرو بوستان را

 شود تبریک عیدی چون مبارک بهر ( بیز ) ما

 چنان مستانه آید گر بیبینم عیش مستان را

 بزن بوسه به روز عید تمام دوستان خویش

شود لازم به ( بیز ) ما ببوس آغای ( وجدان ) را

 ندارم شوخی و مستی که می در ساغر ما نیست

 که جام می بود خالی بیند دیدهء گریان را

 شب عید است و شعر من مگر از دل طوفان دارد

 شگوفد گل به ( بیز ) ما نگر ( استف ) چراغان را

 بخوان ( نامراد ) هرگز نباشد توتهء نان جوین آری

 ز الفاظ نکو بسیار دارم میکنم پر جیب و دامان را

۲۸ جولای ۲۰۱۴

دست دعا:

با موي سفيد پيري پريشان شدم

 بي يار و گل وسنبل وريحان شدم

 نيست برمن عيش وطرب باري ديگر

 با دست دعا بر درگهٓ يزدان شدم

اول اگست ۲۰۱۴

namorad (4)

دوستان گرامي امروز استاد شجاع الدين ( وجدان ) قطعه شعري راغرض نشر فيسبوك ازطريق تيلفون برايم ارسال نمودندكه شعر استاد رابدون تصرف به علاقه مندان شعرگذاشتم

مبارك

به تو عيد وهمين فيسبوك تابانت مبارك

 نظرگاهي دو چشم مست رخشانت مبارك

 قبول بادا نماز وطاعت ماه رمضان

 سزاي خير داري دست احسانت مبارك

زيادت برده اي ياران بي فيسبوك خودرا

 بدين شيوه عزيزم اشك مژگانت مبارك

دعاي خير( وجدان ) است شب و روز

 به درد قلب من خورشيد رخشانت مبارك

استاد شجاع الدين ( وجدان )

۲ اگست ۲۰۱۴

namorad (3)

توبه 

اي عزيزان ناله هاي سوز هجرانم بس است

 اشكهاي لاله گون وچشم گريانم بي است

 چندبودن پاي دل دربند گيسويش مگر

 وصف زلفين سياهي سنبلستانم بس است

آرزوي ديدن آن گل رويش هنوز

 سيرگلگشت بهارو باغ بوستانم بس است

خورده ام تيري زمژگان سياه آن نگار

 زخم تيغ آن كمند تير مژگانم بس است

چند باشم ازغم او در بيابان جنون

 بوسهٓ ازلعل ناب لإله رويا نم بس است

شرح هجرانش نوسم چند با اشك روان

 وصف قدو قامت سروي خرامانم بس است

دربهارزندگي يكدم نياسودم زغم

 بعدازاين ناز واداي نازنينانم بس است

رايگان عمرم برفت وقامتم گرديدخم

( نامرادي) برمراد وصل جانانم بس است

نامراد    ۵ اگست ۲۰۱۴

namorad (2)

درصف ماجوانان ( رامين ) استادنيست

 راهنماي لايق و معلم اين بنياد نيست

امروز سه شنبه مورخ ( ٢٨ ) اسد( ١٣٩٣) فدراسيون ملي كانگفو مسابقات رابين جوانان ونوجوانان زون شمال به نام ( جام استاد محمد رامين ) تحت نظر داوران كارآزموده درچمن شهرتالقان راه اندازي گرديد كه جوانان با علاقه مندي در مسابقات ازخود شايستگي نشان داده كه از طرف علاقه مندان اين ورزش استقبال گرديدند.

۱۹ اگست ۲۰۱۴

امشب بدلم باز مگر شور وشر افتاد

 سوداي سر زلف تو مارا به سرافتاد

 چون ياد لب لعل تو در ملك وجودم

 بيچاره شدم آتش غم در جگر افتاد

چندان كه غم عشق تو در دل نهان بود

 خونابه چكيد چشم من وبي اثرافتاد

با عزم سفر مرغ دلم مي طپد هردم

 از شعله جانسوز تو از بال و پرافتاد

چون زلف سيه رنگ تو پا بند دلم شد

 زولانه شدم زهره جبين جاي ديگرافتاد

با بارغمت مي طپم چون درشب هجران

 امروز قد سرو بلندش در سفر افتاد

شد سير تماشاي چمن يادم فراموش

 تا شربت لعل لب او بر ما شكرافتاد

۲۴ اگست ۲۰۱۴

شهيد عشق

من شهيد چشم جادو خنجر مژگان شدم

 چون اسير غمزهّ ناز سياه چشمان شدم

 چون هوس پيچيده ئي زلف پريشان توام

 با نگاه شعله خويان اخگر بريان شدم

تا رميدي از من مسكين و بي پروا شدي

 تا بيا د گردش چشم سياه چشمان شدم

همچو ليلا نازنين با حسن وناز آميختي

 چون به اشك پرورده چشماني گهرباران شدم

گربرفته سي بهار و ناز تو كمتر نشد

 سينه پاره ( نامراد ) از خنجرمژگان شدم

به خواهش دوستم( حميدجان) ازآلمان سروده شد ( نامراد )  ۲۵ اگست ۲۰۱۴