حسن علی شاه “حسینی”
خویشاوندی زبان های پامیری- حسن علی شاه حسینی
زنده گی نامه ی مختصر حسن علی شاه “حسینی”
۲۸ ثور ۱۳۹۴
این بار گلی نورسته در بوستان شعر و ادب، را برای خوانندگان گرانمایه ی سایت سمیای شغنان به معرفی می گیریم که تاکنون برای خوانندگان و علاقه مندان تارنمای مذبور ناشناخته مانده است. حقیقتن، کاری سهل نمی نماید تا بتوان راجع به شخصیت و ویژه گی شاعر و نویسنده ی جوان مان سخن را همه پهلو گفت تا حقش را اداکرد؛ اما با آنهم با آشنایی ایکه ازصحبت های رو دررو ونبشته هایش با ایشان دارم، تا حدی می توان نکاتی نه باچنان شرح وتفصیل، بلکه تاحدی مبتنی به درک و برداشت خویش، پیرامون شخصیت وخصایص دیگرموصوف، را درقید کلماتی ریخته وگسیخته خدمت خواننده گان گرامی طی سطوری چند پیشکش نمود.
برای تصریح بهترموضوع، درآغازین این سطور بایسته است تا راجع به زادگاه وجایگاه خانواده گی حسن علی شاه حسینی، نگره یی مختصرداشته باشیم.
نامش حسن علی شاه متخلص به “حسینی” فرزند نورالدین شاه “حسینی”، نواده ی شاعر و ادیب بزرگ سید زمان الدین عدیم، درسال ( ۱۳۷۰) دریک خانواده روحانی و مذهبی در ناحیه ی ورجوند- ویرشغنان متولد گردیده است. وی تحصیلات ابتدایی را درلیسه ی “پاجور- چاوید روشان، ختم نموده وازصنف ششم تا صنف دوازده هم را درلیسه ی “ویرشغنان” به پایه ی اکمال رسانده است.
او پس ازاشتراک درآزمون کانکور سال (۱۳۸۹) به دانشکده ی ادبیات وعلوم بشری دانشگاه بغلان راهیاب گردید. او نسبت داشتن استعداد علمی و مسلکی اش، درکنار تعقیب دروس دانشگاه؛ بحیث عضو ممتاز در جریدۀ لعل بدخشان نیز فعالیت نموده وازاین طریق اشعار و مقالاتش به دست نشر سپرده میشدند. مضاف براین، او درسایر محافل شعر و مجتمع ها شرکت ورزیده و اشعارش را قرائت می نمود. سرانجام توانست بعد از چهار سال دورۀ تحصیل، با حصول نمرات کادری ازین دانشگاه فراغت حاصل نماید.
حسینی جوانی است دارای طبع لطیف، ساده و بی آلایش. آفریده های علمی، اشعار زیبا و نرم مزاجی اش، وی را در میان خاص و عام؛ مخصوصن در بین طیف جوان، بیشتر از پیش محبوب تر ساخته است. ا و در بین دوستان اش به ” حسینی” و آقا صاحب، شهرت دارد .
حسینی ازدوران دبیرستان به خوانش کتاب های دینی وادبی علاقه مند بوده است و قسمیکه دیده میشود، تمایل بیشترش برکتب ومتون اسماعیلی متمرکز می باشد. اوازآنجایی که آشنایی بارسم الخط سریلیک روسی دارد، دردوران دبیرستان رساله یی زیرنام”اسماعیلیان بخارا وآسیای میانه” را به خط دری برگردان نمود.
موصوف همچنین کتاب “عدیم دوساحل” جدش؛ عدیم را نیز به خط دری برگردان نموده است. اودر سال اول دانشگاه، مجموعه ی یاداشت هایش را زیر نام “رهروان طریقت” درقید هشتاد و چند صفحه تالیف نمود. وی ضمن اینکه در علوم دینی، فقه، تجوید و صرف و نحو وعروض دسترسی دارد، در دنیای شعر و شاعری هم طبع آزمایی میکند.
از آنجایی که آقای حسینی درخانواده ی شعروشاعری پرورش یافته،هم جدش (پدربزرگ پدری) سید حسن علی شاه”حسینی” وهم پدربزگ مادریش (سید زمان الدین عدیم)، هرکدام شاعران بزرگی بوده اند. شاید اشعار حسینی هم از همین چشمه آب گرفته و قریحه ی شعرسرایی از این جا به وی انتقال یافته است.
حسینی ازسنین پانزده سالگی به جهان شعروادب قدم گذاشت، ولی ازآنجایی که درشروع کار، اشعارش را ازخانواده ی خود پنهان می داشته، به همین دلیل اکثر سرود های آغازینش در دست نیستند. وی تازمان ورود به صحنه ی دانشگاه فقط برخی ازشهرهایش را به برادرکوچکترش سید جلال الدین نشان می داده ودیگر کسی ازوی درین عرصه اطلاع نداشته است، ولی دردانشگاه به صفت همکارقلمی جریده لعل بدخشان کارمی کرد و باسرودن شعری درصفت بدخشان، درمیان جوانان دانشگاه مذبور، نامبردارگردید.
این هم نخستین شعر وی که در جریده لعل بدخشان، به نشر رسید.
چه نام دلربا دارد بدخشان به دل امواجها دارد بدخشان
میان سنگها و خاک تیره بسا منرال ها دارد بدخشان
بود هم سنگ دُرولعل ومرجان به خاک خود طلا دارد بدخشان
زمین سبز و شاد و مشک وعنبر چنان مشک ختا دارد بدخشان
بیا بنگر ستیغ کوه پامیر که سر اندر سما دارد بدخشان
بود پوشیده ازبرف همچو یخچال از آن آب صفا دارد بدخشان
ز علم و معرفت اندیشمندان بدانگه جایگاه دارد بدخشان
حکیمان و خردمندان فاضل چو خسرو شیخ ها دارد بدخشان
بودچون شربت وجیحون وشاهین دگر زیب النسا دارد بدخشان
بسا نهضت گرایان وطن خواه علیه دشمنا دارد بدخشان
چو ربانی برای حفظ ناموس هزاران جان فدا دارد بدخشان
حسینی یا ز دید و بینش تو
صفاتِ بس فرا دارد بدخشان
حسینی، را به طرزسنتی می توان شاعری ذوالسانین نامید؛ زیرا اشعار و سروده هایش را به زبان های فارسی و شغنانی و لهجه ی روشانی می سراید؛ قسمیکه از لابلای اشعار وی بر می آید، او بیشترقالب غزل را ابزار بیان نیات واهداف پردازشهای خویش قرارداده است، اما نه به همان مشخصات کلاسیکی؛ بلکه موضوع تازه درظرف کهن می ریزد که این خود ویژه گی منحصربه فرد را به شعرش بخشیده است. به عنوان مثال درین نمونه واژه های نو را چنین جای داده است:
شبی رسانه ی چشمت خبر زمینا گفت دو کومه یی رخ گلگون بسی دلارا گفت
نطاق مژه به الطاف کرد عرض سلام ز ازدحام عشق به شهرفراق وسودا گفت
نخست سرخط ابرو به یک نگاه اجمالی فنون و موج محبت ز سر الا پا گفت
زاقتصاد ووضع زراعت به کشتگاه رخت لبان شهد تو را از همه شکرسا گفت
ز وضعیات سیاسی به جمله قامت تو خرام و عشوه و نازو رسا و بالا گفت
قرار فرض ز حال جوی مهر و وفا به پایتخت محبت ز صد به بالا گفت
ز حلقه حلقه ی زلف سیاه و پیچانت
تنیده در دل داغ حسن علی شاه گفت
حسینی با جا دادن واژه های اخباری ازقبیل: رسانه، نطاق، عرض سلام کردن، سرخط ،اجمال، فرض وحال جوی، توجه خواننده را به خواندن شعرش بیشتر معطوف می سازد و این واژه ها اشعارش را به قاریین زیباتر جلوه میدهند. اما، وی درشعربیشترطرف دارتجدد ونوگرایی است که این نوگرایی را می خواهد با نگره یی تازه برعلاوه ی سرودهای فارسی اش درزبان شغنانی و لهجه روشانی نیزوارد کند. اما گفتنی است که نمونه های شعرجریان معاصراز وی تاکنون آنقدر ازلحاظ کمیت چشمگیر نیست وفقط شمارشان ازسه یا چهارنمونه تجاوز نمی کند.
اینک نمونه یی ازشعر سفید :
گاهی ازهجوم بادهای تند عصیان
که ازسرزمین ویرانگری ها می وزد
وسرزمین کشتارمارا
یکه
یکه
درخاک نابودی ها دفن می کند
برسنگسارقلبم مواجه می شوم
یکی ازپنجره های بلند منزل
دورنمای خوشبختی را ،
درجلو چشمانش می بیند
ویکی…
ازچاه ژرف جهالت
فقط تاریکی را که،
جلو چشمانش است
درمی یابد
چرا وزنه برهم خورده
که یکی برکوچ نرم وبالش راحت،
تکیه می کند
ویکی…
کنارجاده فقر
بااشک خونین وگریه ی سخن
دست کمک به دامن دیگران میزند…؟
من جزعلاجش را
درسنگسارقلب های خشک ازمحبت
چیزی دیگر نمی دانم
چون آغازسرایش شعری حسینی برقالب کلاسیک بوده، او هم مقید به رعایت اوزان عروضی بوده است ودر بحرهای هزج، رمل، مجتث، تقارب، مضارع، ودیگر زحافات عروضی شعرهایش را سروده است. او ازلحاظ زیبایی شناسی آنقدر خودرا مکلف به آوردن اسجاع، صناعات، ردیف ها وغیره چیزها نمی سازد؛ بلکه درعوض آوردن ترکیب های تازه را ترجیح میدهد. شعر ازنظروی تاریخی است که باعث ماندگاری وقوت هرزبانی می شود؛ ولی منوط براینکه شاعر احساسات و اندوخته هایش را درشعر بازتاب بدهد وهمیشه تکیه به آوردن چیزهای اصیل جامعه یی که درآن زنده گی می کند، راداشته باشد.
حسینی درشعر وقالب های سنتی، پیرو سبک “عدیم” بزرگ است، هرچند واژه های فلسفی ودینی آنقدر درشعرش به نظر نمی خورد؛ ولی دربسیاری ازموضوعات دیگرتحت تاثیر عدیم بوده است؛ چنانجه درشعرذیل ازعدیم پیروی وزنی داشته است:
بسانسل جوان دارد دوشنبه گروه نکته دان دارد دوشنبه
این شعرازعدیم است که ازلحاظ عروضی درارکان ( مفاعیلن مفاعیلن فعولن= بحرهزج مسد س محذوف) سروده شده، حسینی شعرذیل رابه همان وزن سروده است:
چه نام دلربا دارد بدخشان بدل امواج ها دارد بدخشان
ویا درنمونه ی زیرین نیز تشابه سبکی کاملن مشهود است که عدیم گفته است:
«من دل به تارحلقه ی کاکل نمی دهم نگهت به بوی طره سنبل نمی دهم»
حسینی چنین می گوید:
دستم به تارحلقه ی گیسو نمی رسد برتیره زلف مشک سمن بو نمی رسد
ویا هم حسینی دروصف بانو پروین اعتصامی، یک مصرع رابصورت مکمل ازعدیم اینگونه بااندک تغییراقتباس نموده است:
گرکسی زمزمه یی شعرتو درباغ کند گل جدا، سرو جدا، لاله جدا می رقصد
درحالیکه عدیم این مصراع را این گونه گفته است:
«چون نسیم سحری غنچه کشا می گوید گل جدا، لاله جدا، سرو جدا می گوید»
درونمایه ی شعری وی؛ دین، حمد ونعت، وطن، آزادی، عدالت و توجه برمحور انسانیت است. تاکنون درحدود یک صد قطعه شعر سروده است که بیشترشان به زبان فارسی وتعدادی هم به زبان شغنی ولهجه روشانی سروده شده اند.
اینک نمونه یی ازشعرشغنانی:
زف رنیښتا و زف وزونیج خیز خطا لپ خښ خطا لپدی قومینین اکزدس رهنگتی گهپین سڅ تباه
تهم عرب سینه څه سینتت فکتﮮ باداری څه چود اک وی جهت نرسوریه نست با خونهن زﭯ آښنا
یا دﮮ نی چس شوروی دهﮇین به څوند فهندت فریب اس بخارا تا خجندین ویﮇج خوزﭯ لپث پرا
نر یی لهﭯینین خوزارﮇیڅ تهم خوداد زﭯ ﭯ ا رنوښچ یا ته وهﮇ نیکتایی ﭯیسین یا کنین فهش از زبا
تهم یو پردﯘن اک دﮮ جای گویا خودادزﭯ ﭯارنوشچ لوﭯد ته ازمهست ماه اته ازتهر رهنگین لوفد سیاه
یا ته نوزﯘنم گه لهکښتت وﮮ جای تیر لوﭯد مچم یا دی تیخ انگلیسی لوﭯی یم از آمریکا
زﭯ نگه چیداو ته مذهب کښت قوی یت خښ ویهش مهش زﭯند تاریخ ته لوﭯد ید لپ قدیمه یت پگاه
شچ حسینی بعد می سازین رښین زﭯ تیرگه لوﭯ
دوند اﭯین داد زﭯ رنیښتاو ید خطا لپ خښ خطا
نمونه یی دیگر به زبان روشانی:
نر زقم سج خو فکث بشهند رَښونین موبیاﮇ ار چدام پاند ونمت رباط پاند ین مو بیاﮇ
آدم ارکوږز دﮮ فرپت اول تی جنگهل نماید وی ریه، پاربغُیت نُشک خهمبین مو بیاﮇ
اﮮ چدام کو ونمت پریند دگر جاییند آسیا بادی اته کشگه وﮇورین مو بیاﮇ
یه چدام جای څه ونم شتا ښڅین ییلین خیز ﮇیت تی شامار سفید ت قول باجین مو بیاﮇ
آدم ارزیرد دی فرپت بهشت دنیا گه تی وِنت دشتیت، سفحه گیت، غزجیحت ناوین مو بیاﮇ
کوه په بِرسیرشحث جای یی ښای تارتی پگر از نغوشر خو نشرقلعه ښایین مو بیاﮇ
بعد امبیوگی پلاچزارخونوش زارگی تی یﮇ د ار مو چاوید شتاښڅت بریشتین مو بیاﮇ
بعد گرﮇاﭯ، پرند بعد کیانزارگی یا یورخ بعد وﭯ سهﭯزکته قولت مهایین مو بیاﮇ
سال تی پار ﮇید خو ازم روان ستا ترپرنک چیدکت نوش بنین پدم گی شیخین مو بیاﮇ
آخررد ید تی خلاص سُت دﮮ فرپتت چاسنود شی بنت، چاون خو شیون شرﭯداجین مو بیاﮇ
از قدیمند حسینی خو وطن ته مهندﭢ
ار دی تاریخ څه ونم مو پهلونین مو بیاﮇ
حال هم نمونه کامل ازسروده اش دروصف پامیر:
من سرود نی پامیر بدخشان هستم ترجمان سخن مرغ غزلخوان هستم
بام کوه پیکر من همسر گردون بود منبع آب یخ و رود خروشان هستم
راستان نام مرا بام جهان می خوانند از سر زهره و خورشید نمایان هستم
نام اجداد نخستین و زبان دارم هنوز پیر و هفتل و کوشان سکایان هستم
میترا هست و اهورا فره یی یزدانی لیک بیزار ز اهریمن و شیطان هستم
دشت پهنا و وسیع و دمن ومیشک کوه پاسدار بُرُغ و سرحد واخان هستم
در پی دوری اشکاشم و زیباک عزیز روز و شب ناله کنان باد بیابان هستم
داغهاییست به دل، سرخ تنم کرده فراق لعل گون گشته چنان حصۀ غاران هستم
مسقط الراس چو شد در دل کهسارمرا نام شغنان به زبان گفته گویان هستم
مسکن بلبل خوشخوان و چمن زارجهان دایما در هوس دیدن روشان هستم
مایه یی فخرت حسینی است فلات پامیر
چوازآن زادگه یی شعرو دبستان هستم
نوت: خوانندگان میتوانند نظریات خود را به این آدرس ارسال نمایند:
Esaaq_muqbel@yahoo.com
تاریخ نشر در سیمای شغنان: 26 می 2015