کیکاووس وکیلی

 

کیکاووس وکیلی

kaikaous2@gmail.com

  

تقدیم به بزرگواری و مروت  پدرم

به توای آنکه صلابت چون کوه

و بلندایی ایوان فلک

به توای ناب ترین

به توای شاد تراز غنچه و گل

به تو ای سبز ترین

تو که یک بحر توانی  و شکوه 

به توای پاک ترین !

کهکشان حسرت پهناوری قلب تورا میدارد

و عروق دل شفافی اشک

نزد شفافی ات آلوده ترین

و تو ذلال ترین

به توای قبلۀ من

این کلمات پراگندۀ ازین فکر قصیر

میفرستم که به خاک گذرت

سجده کنند .

بی تو

از درد دل فســانه گرفتــــــم گریستم       یاد تو  را بهــــــانه گرفتـــــم گریستم

تنها تر از نوای غریبی کــــنار دشت       دستم به زیر چــــانه گرفـتــم گریستم

پا های شوق کوته نمودم ز خواهشت       بار غمم به  شـــانه گرفتـــــم گریستم

در باغ نام صـــــبر رسید م و گوشـه       از اعتمــــــــاد خانه گرفتـــم گریستم

باد سحر وزید و ز شـــادی غیر گفت      چون شعله ها زبانه گرفتـــم گـریستم

از درد  دل فسانه گرفتم گریســـــــتم        یاد تو را بهانه گرفتم گریســــــــــتم

 

گل دست خدا

تو به زیبای یک عمر غرور

و به تمکین و ادای مهتاب

تن و جان غرق سرور

دل و دین شوق شتاب

و درخشنده تر از واژهَ صد شعر سپید

یک سحر جلوهَ نور

یک تبسم

یک امید

غزل ناب خدا میخوانی

و در این زیبای

به یکی دسته گل دست خدا میمانی

با تو  

وقتی آتش تنت مرا در آغوش میکشد

گونه هایت تکیه گاه نفسم میشوند

تو شوخ تر از نبضت میخندی

ومن تلختر از دردم گریه میکنم

نبودت را

نه بودت را