گل نظر فرهاد
رنج میبرم
دیریست من زجبر و جفا رنـــج میــــــبرم
در این دیـــار پر زبــــــلا رنج میـــبرم
در بند جهل و کبر و غــــرور و فریب دهر
بـــر آدمـــان بـی سرو پا رنج میـــبرم
عین عـــــبادت به ریــــــا در حــــضور رب
بر بنده گان دست به دعا رنج میـــبرم
تنها روان به مــــنزلم و با فــسوس و درد
بــــر همرهان نـــیمۀ راه رنج میـــبرم
انسانها به کرۀ ماه رفـــته انـــد و مــــــــن
بــر کله های پوچ و سیاه رنج میــبرم
مردم ز روی علم به کجا هـــا رســیده اند
مــــن در وطن به نان گدا رنج میــبرم
یاران ز جد و جهد بــقسمت رقــــم زدنـــد
تــنها مــنم ز قــدر و قضا رنج میــبرم
در گلــــبن خــــــزان زدۀ بـــاغ مـــــیهــنم
بـــر بلبلان نغــــمه ســـرا رنج میــبرم
صدق و صفا ز میهن من رخت بسته است
بـــــر چشم هـــای پر ز ریا رنج میبرم
بی مقصد و مرام «کمین» زندگی چه سود
بر توده های گمشده راه رنــــــج میـــــبرم
اشکاشم-۲۹ جدی ۱۳۸۹
نوشته گل نظر «فرهاد»
۳۰ جوزای ۱۳۹۰
« بنام خداوند در هم کوبندۀ ظالمان، مستکبرین و مستبدین و یاری دهندۀ مظلومان، مئومنین و مستضعفین»
نمیدانم نامۀ هذا را با تقدیم سلام و احترام خدمت کیها آغاز نمایم؟ با سر زدن به سیمای شغنان، دوستداشتنی ترین دوستان در نظرم مجسم شدند و همین اکنون حیرانم که اسم کدام یک شان را با چه شرایطی، مقدم بر همه یاد آور شوم؟ برای اینکه انصاف در دوستی و محبتم نسبت به همه هم میهنانم را رعایت نموده باشم، نمیتوان مشخصاً فردی از ایشان را بطور خاص خطاب نموده ادأ احترام نمود، البته در لابلای نامه، به گفتنی هائی ضرورتاً از سایر دوستان نیز اشاره خواهم نمود که در آنصورت ناگزیراً از ایشان نام خواهم گرفت و آن معنی ترجیع دادن یکی بر دیگری نخواهد داشت…. زیرا من همۀ شما را دوست دارم!! ادامه
اهداف راهبردی گل نظر «فرهاد»، کاندیدای مستقل برای کرسی نمایندۀ مردم در پارلمان از بدخشان
من چه سخره سری استم- گل نظر فرهاد