لیدوش حبیب – علیدان شاه
Лидуш Ҳабиб (Алидон Шо)
لیدوش شعرېن- جعم کُن ات بازیج: خوشام غلام
Лидуш Хабиб Шаърен- Ҷаъм Кунат Бозӣҷ: Хушом Гулям
یی باغبوْن ات شراب سوْگ
از ساز تر سوْگ : وحیدالله “غالب” خږنوْن افغوْنستوْن
زاښچن : از استاد علیدان شاه (علیدوش) خږنوْنې ساز تیر
یی زموْنه اند یه باغبوْن ڤذج، وی باغبوْن اند یی رزېن ات ذو پڅېن ڤیڅ، وی رزین دوْند ارد خشروی ات خش اخلاق ڤیڅ ادی فک اث جوْنینېن وم جهت قلندر ات ذیون سڅ، همیښه طلهب ایج یثچ ات یو باغبوْن از دیکې وم لپ ژیوج ڤذج ومې یچیرد اث نه ذاذج، دی باغبوْن اند داند ارد غله باغ ڤذج ادی هر رهنگ اج میوه وې باغ اند پیذا سذج. ادامه
برک الله-نوشته دوکتور خوش نظر پامیر زاد
همایش بزرگداشت لیدوش
حسینی حسنیار شغنانی
شهر تورانتو- کانادا
26 نوامبر 2011
قسمت اول
نخستین دوره همایش بزرگداشت لیدوش روز شنبه 26 نوامبر در یک سالن مجلل در شهر تورانتو برگزار شد. این نشست که به همت تنی چند از فرهنگیان و فرهنگ دوستان پامیر مقیم کانادا برگزار شده بود، با موسیقی شیرین بزبان شغنانی به صدای شادوران لیدوش آغاز شد. در آغاز رئیس جلسه دکتر نصرالدین پیکار ضمن خوش آمدگویی و سپاسگزاری از مهمانان در مورد گردهمایی مذبور بصورت فشرده سخن گفت، سپس شرف یکی از دانشجویان دوره دکترا ، با زبان انگلیسی در مورد لیدوش صحبت نمود و بعد با گیتار به آوازخوانی پرداخت.
به تعقیب آن منوربیک روشن یکی از شعرای خوش قریحه ما دو قطعه شعر یکی بزبان شغنانی و دیگری بزبان دری را در سوگ و فقدان لیدوش قرائت نمود که همه جانبه توسط حاضرین مورد استقبال قرار گرفت.
در همایش دو گروه از هنرمندان اماتور تورانتو بنامهای ” بام دنیا” برهبری دکتر سرفراز نیاز استاد دانشگاه تورانتو، و گروه هنری ” بام جهان” تحت رهبری محبوب الله ظهوری با هنرنمایی های خویش بر گرمی محفل چنان افزودند که یک یکباره تمام مهمانان به پا خاسته به رقص و پایکوبی پرداختند.
در محفل تنی چند در مورد شخصیت و شعر لیدوش سخنرانی نمودند. دوشیزه فریبا نیرو با مقاله پرمحتوای خویش ” آنچه من دریافته ام” شخصیت لیدوش را آنچه که خود در باره اش یافته بود به حاضرین معرفی نمود.
دوشیزه ویدا پیکار پارچه شعری را با صدای نهایت گرم و گیرا قرائت نمودند، که با گرمی و کف زدنهای حاضرین استقبال گردید.
در قسمت دیگر صاحب این قلم ” ویژگیهای ” شعر لیدوش را مورد ارزیابی قرار داد.
در قسمت دیگر از برنامه از خانم سبزینه تقاضا گردید تا خاطرات شناختش با لیدوش با حضار در میان بگذارد. خانم سبزینه که خودش شاعر است و مدت زیادی در شهرخاروغ بسر برده و با شادروان لیدوش آشنایی کامل دارد.
در پایان از دکتور نورعلی دوست تمنا شد، تا در مورد وحدت و یکپارچگی اقوام پامیری، و ارزش معنوی همچنین محافل و محافل دیگری که ضامن وحدت و یکپارچگی، و یکدیگر فهمی و رفع سوتفاهمات باشد، ابراز نظر نمایند.
مقاله دوشیزه فریبا(نیرو)
آنچه من در یافتم
حاضرین گرامی، خواهران و برادران عزیز!
محفل امروزی بخاطر یاد بود و گرامیداشت ازبزرگ مردی است٬ که اشعار و سبک خاص موسقی و آوازخوانی اش٬ مرزهای جغرافیایی و سیاسی را در نوردید و در قلب شایقین و علاقمندانش در دو ساحل رود جیحون جایگاه جاودانگی کسب نمود. این بزرگ مرد و جاودان یاد٬ همانا «علیدان شاه» یا «لیدوش حبیب» است.
«لیدوش» در مدت کوتاهی از دوران زندگی اش چنان ایجادیات وآفریده های از خود بمیراث گذاشت که شهیر دو ساحل شد وواقعآ عرض عمرش رساتر از طول عمرش گردید. شکی نیست که در آسمان زبان، ادبیات و فرهنگ مردمان ما ستاره های تابناکی درخشیدند٬ ولی«لیدوش» با ویژه گی ها وبرازندگی های خاص در ابعاد مختلف کارکرد هایش بی نظیر و منحصر بفرد شد.
«لیدوش» از واقعیت های زندگی جامعه٬محیط وماحول، که خود در آن میزیست مطالب قابل گفتن رابرگزید و بشکل انتقاد٬ طنز٬ وکنایه و داستانگونه بیان داشت.
«او» موثریت نظم را بر نثر٬ برای رساندن پیغام و چنگ انداختن و جاگیر شدن در قلب ها را بیشتر درک نموده بود. بنآ اوگفتنی ها وپیغام خود را ازطریق نظم یا در قالب شعر بمخاطبین اش رساند.
برازندگی دیگر او استفاده از زبان شغنانی یعنی زبان مادری یا زبان اجداد ونیاکانش بود. او گفتنی های خود رادر قالب شعر بزبان شغنانی که زبان آشنا برای مردمان دو طرف دریای آمو است به سمع شنوندگانش رساند. گرچه او اشعاری بزبان های دیگری هم دارد. ولی استفاده از زبان شغنانی یعنی زبان مادری و زبان محاوره وی روزمره مردمش خدمتی بزرگ برای رشد زبان شغنانی حساب میشود.
«لیدوش» به بیان از واقعیت های زندگی٬ در قالب شعر با زبان ساده و عامیانه مردمش اکتفا نکرده وآنرا کافی و بسنده نه پنداشته است٬ بلکه خود به بیان و شنواندن پیغام خود با سبک خاص موسقی وآوازخوانی اش دست یازید و از این طریق وبدین شیوه، مخاطبین و شنودگان خود را هم از پیغام خود آگاه ساخت و هم به وجد اورد.
ویژه گی دیگر«لیدوش» داشتن اشعار برای هر قشر جامعه است. او برخلاف تعدادی از شعراء که اشعار شان در موضوع خاص، برای قشر خاص است. او اشعاری در مسایل مختلف برای خواننده وشنونده ای از هرقشری دارد: او طی اشعارش گاهی به توصیف طبیعت زیبای پامیر و شغنان پرداخته و گاهی به ترقی و پیشرفت آینده سرزمینش مژده داد وهم به بیان روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی پرداخته٬ مردانه وارآدم های تشنه ای قدرت و هرزه و جلوه گر با لباس نو با تغییر شرایط و زمان را افشاء وبی عدالتی های جامعه را انتقاد نمود. او غزلیاتی هم دارد، ولی کلآ در اشعار و سروده هایش پندو اندرز٬ تشویق و امید واری٬ سربلندی و شهامت به صراحت وجود دارد. تجمع این همه ویژه گی ها و برازندگی هادر وجود«لیدوش» او رابه یک فرد مستثناو بی بدیل تبدیل نمود، تطبیق و استفاده از آن همه برازندگی ها در زبان و فرهنگ پامیر وبخصوص فرهنگ شغنان بی سابقه است.
حاضرین گرامی!
نیت ام از ذکر مطالب فوق در مورد« لیدوش» بمعنی بازمعرفی و باز شناساهی او نیست. او پیشتر و بیشتر از من وما ، خودرا ازطریق اشعاروآواز خوانیش شناساند. من بعنوان یک هم زبان و هم فرهنگ او٬ اورا با چنان ویژه گی ها و خصوصیات خوب و عالی اش مرد بزرگی یافتم. «بی بدیل، مستثنی و تکرار نشدنی». در اینجا همه ما به استعداد خدادادی که داشت اعتراف. ازآفریده ها و ایجادیاتش تقدیر و از نبودش دریغ و حسرت میخوریم. با اندوی فراوان میگویم که:
هیهات! اگر او هنوز حیات میداشت! چه ایجادیات و ابتکارات دیگری در عرصه فرهنگ ما از خود بمیراث میگذاشت. باری خودش گفته بود:
ای مهرگ گیر سه مه شعر ناتمام غل…
جای دارد تا با استفاده ازاین فرصت به پیشگاه همه ای آن بزرگان و نخبه گانی که به اشکال مختلف بمردم و فرهنگ ما مصدر خدمت گردیده اند سر تعظیم فرو بیاورم . و درمورد «لیدوش» صحبت خود را چنین خاتمه می بخشم:
ای«لیدوش»! زهی سعادت و زهی نیک نامی! در صف آن بزرگ مردانی قرار گرفتی که حیاتت بعد از وفاتت آغاز شد! اشعار٬موسقی وآوازخوانی تو٬ طی سده ها و سده ها، در قلب و ذهن و افکار٬ صد ها و صد ها٬ علاقه مندان و مشتاقانت جاودانه خواهد ماند.
روحت شادباد!
صدای موسیقی ، رقص و پایکوبی تا ساعت یک صبحدم ادامه داشت. اگر ددرین قسمت از سازماندهندگان و گروههای هنری یا نکنیم در حقیقت جانب عدالت را رعایت نکرده ایم. مبتکرین و سازماندهندگان برنامه عبارت اند از دکتور پیکار، دکتور سرفراز نیاز، قوت نیرو. گروه موسیقی تحت رهبری سرفراز نیاز شامل تازه گل، خانم دل آراء، آقای اقبال و همسرش خانم لعل بیگم. گروه تحت رهبری محبوب الله ظهوری، حبیب الله ظهوری، خیبر و آقای تازه گل نوازندگی ساز بدخشانی غژک هردو گروه را در دست داشت.
ویژگیهای شعر لیدوش
مقاله حسینی حسنیار شغنانی
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ زهرهء دریا شدن نداشت
دوستان و همدیاران غربت نشین درودهایم نثار تک تک شما باد.
جای بسا مسرت است که هزاران مایل بدور از زادگاه خویش در شهر زیبای تورانتو گردهم آمده ایم تا یاد یکی از بهترین فرزندان پامیر لیدوش حبیب را گرامی میداریم.
همدیاران لیدوش اولین و آخرین شاعر زبان شغنانی نیست، قبل از لیدوش هم کسانی چون ملا لاچین، شافطور، نادر (جمشید) شنبه زاده، غلام علیشاه نصیری و شیرین بنیاد و سردار رهدار بودند، و حالا هم کسانی دیگری چون آقایان ظهوری و روشن ، عدالت بیگ و ورقه و صدها شاعر دیگر وجود دارند. اما ویؤگی شعر لیدوش در چیز دیگری نهفته است که حالا بدان خواهیم پرداخت.
لیدوش خیلی زود شروع به نوشتن کرد، و از سن 19 سالگی برخی از اشعارش را برای دوستان با گیتار میخواند. از آن جا که پدرش با فعالیت شاعری و آوازخوانی فرزندش به شدت مخالف بود، شعرهای خود را نمی توانست به نام واقعی امضا کند. در نتیجه نام مستعاری برگزید که نه تنها حکم تخلص شعری را بازی میکرد بلکه بعدها به نام حقیقی و شناسنامهای شاعر نیز تبدیل شد.
در این جا باید یادآور شد، که هرچند لیدوش بیشتر به عنوان یک آوازخوان و شاعر خوش قریحه معروف و مشهور است. ولی وی همزمان به مثابه یک سیاستمدار، نویسنده و روزنامه نگار و پیکارگر برجسته راه صلح نیز مطرح و شناخته شده است. او در تمام عمر کوتاهش به عنوان یک شاعر اصلاح طلب از حقوق مردم و به ویژه زحمتکشان دفاع میکرد. پرداختن به دیگر جنبههای مختلف زندگی، کار و مبارزه لیدوش در این جا میسر نیست، و فرصت دیگری را میطلبد. زیرا در این جا تنها قصد ما نشان دادن ویژگیهای شعری و معرفی چند شعر از اوست. با این وجود فقط به شکل گذرا هم که شده باید به نقش لیدوش در مبارزه احیای زبان شعری زبان پامیری اشاره کرد. چرا که در جریان این مبارزه است که شخصیت شاعر تکوین مییابد و طبعاً شعرش تحت تاثیر حوادث و وقایع سیاسی و اجتماعی زمان شکل گرفته و نمو یافته است. علاوه بر این در جریان این مبارزه و حضور در جبهه معینی است که او با چهرههایی مانند نادرشنبه زاده، شیرین بنیاد و بسیاری از نویسندگان و شاعران پامیری که هریک به نحوی بر او تاثیرگذار بودهاند، آشنا میشود و طرح دوستی میریزد. فعالیت لیدوش به دوران اصلاح و بازی سازی و ازادی بیان دوران شوروی برمیگردد. او در آن زمان دانشجو در شهر کویبیشف روسیه شوروی بود. آشنایی او نیز با بسیاری از شاعران و نویسندگان روسیه که روند دولت شوروی را انتقاد میکردند، به همین دوران برمیگردد. لیدوش هنوز در نوجوانی دست به کار پر برکت زد و آن این بود، که وی سرودهایش را از نابودی نجات داد. او برای اشعارش آهنگ میساخت و آنها را با گیتار در محافل کوچک دانشجویی و شب نشینیهای خصوصی میخواند.
شعر لیدوش از تنوع زیادی – چه از نظر شکل و فرم و چه از نظر مضمون و محتوا – برخوردار است. او شاعری است آفرینشگر که در طول تقریبا دو دهه به تجربههای زیادی دست زده و به انحاء مختلف و با مضامین متنوع شعر سروده است. لیدوش در قالبهای گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر لیدوش ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژگان و گفتارهای عامیانه است و اشعار او تأثیر عمیقی بر سخنوران جوان پامیر گذاشته است.
مجموعهها و دفترهای شعر او سرشارند از: عاشقانهها، مرثیهها و اشعار فلسفی و اجتماعی و سیاسی و وصف و ستایش طبیعت و… با نگاهی کاملاً انسانی و ستایشگر. از ویژگیهای شعری او بیان حالات و روحیات مردم رنجدیده و سرکوب شده ، آنهم از زبان خود آنهاست.
لیدوش گاه خود در شعرش حضوری همه جانبه دارد و در سرودش سخن ساز میکند و از آمالها و آرزوهایش میگوید.
وز باورم دوره ته یاذد گلزار مو مکان سود وز باورم باغ امیذ ته مهش بدخشان سود
وز باورم از آسمان ته نښتیزد یی ستاره وز باورم روښنایی ته یم مهش بیهبون سود
یا اینکه گاه نظارهگر طبیعت شگرف است و بمانند نقاشی چیره دست با قلمش تصویری بدیع و جاندار را رنگآمیزی میکند. با این حال این حضور انسان و احساسات و خواستههای اوست که در همه سرودههایش موج میزند:
ښین زارین کوهین اته یهخ ویڤ ترتیر ڤود یهخ خیزند ابری ات ابری خیزند خیر ڤود
نابلد هرگاه څه لوڤد دیسگه کوهینم وینت اس وی گهپینند ته فهمم یو ار پامیر ڤود
آثار لیدوش همچنین از نظر فرم دارای تنوع هستند. شاعر گاه تنها با دو سطر اول تمام مفهوم و مضمون را القا مینماید. یا اینکه با سرودن شعرهای بلند، “قصیده”هایی آفریده است، با مضمونهای مختلف که در نوع خود منحصر بهفرد هستند. یا سوناتهای لیریک و تغزلی گفته است که حکم “غزل”های عاشقانه را دارد.
یه خو درگایند لیل در خیر کښت کند ته تر سیم، کند ته تر ژیر کښت
وز وینم وم قیوومت مردم لوڤد چیس ذیوین، چیس تو دی یید چیر کښت
لیدوش در بیان شعری به تجربههایی نیز دست زده است و دارای ابتکارات و نوآوریهایی است. برای نمونه در سرودن اشعار کوتاه آنهم تا حد دو یا چند سطر یک نوع خاصی از شعر پرسشگرایانه و معمایی ایجاد کرده است. بدون تردید، قصد شاعر با سرودن اینگونه قطعات به تفکر وا داشتن و دنبال پاسخ گشتن از جانب خواننده نیز است. این امر به نظر من خود نوعی از “شعر” را ایجاد کرده است که میتوان آنرا شعر “فعال” نام گذاشت. بدین معنا که خواننده میتواند در شعر “حضور” داشته باشد. یعنی فعال باشد و مثلاً با دادن پاسخ به پرسشی که مطرح شده است، شعر را کامل کند. یا حتا در ذهن خود ادامه شعر را بسازد و برای خویش بازگوید.
این گونه آثار که بیشتر به “فرد یا تک بیت” شبیه هستند جملگی به شکل پرسش مطرح میشوند. البته این نوع پرسشگونهها الزاماً به پاسخی نیاز ندارند. زیرا خود سرشار از نکات فلسفی و اجتماعی و غنایی هستند، و کامل اند و به زیبایی به جامه شعر درآمدهاند و خواننده را به تعمق وا میدارند:
گاه لوم یست یم سال ویرون دید یا کفری هر گریبون ذید
گا لوم یست آخر زمون دید دی نهی چیزجهت یکدگر زیداو؟
سخنان طنزآمیز لیدوش، اغلب خنده آور و گاهی رکیک اند، اما محتوای آنها مملو از پیام اصلاح جویانه و خیرخواهانه است که از چشم روشن بینان پنهان نمی ماند.
لپ خښ حیرونم وز، اس مم زمونم وز اچث نه فهمم درکه دهج تیزد زمونه
چیسم ته تر مردم اچهث مورد نیست معلوم مورد نیماید مهشم دیذج تر ذیوین خونه
ییو اس زمینند تا کوه قاف نیمو کښت ییو خو به انصاف لوڤد نا انصاف نیمو کښت
ییو اگون ذیس کیلومتر تویج پیاذه اخت ات تفت اته گر بچف نیمو کښت
ییوڅرنگ کښت ییگه کاچارتی خوبای کښت هرچیزتروی ذوست ذید کریښت اته جای کښت
ییو تر تارکی، ښیڅاذج اس شتایی آز از پی قسمت ات یا رب په خذای کښت
شاعر گاه لحنی طنزآمیز دارد. و با زبانی تلخ یا شیرین در شعر خواننده را مخاطب قرار میدهد. این طنز تلخ میتواند حتا انتقادی از خود شاعر باشد. آنهم شاید از روی خستگی و درماندگی که گاه در زندگی بر انسان غلبه میکند، یا شاید هم از سر دلتنگی باشد.
ڤا زمستان ڤا خهرهغ، ښهب اته مست ڤام وز ڤا ښتهرڅین ڤا تو درگاه، ڤا پی تو درگام وز
ات خهرغرد نیست یی بنده، غیر بی صاحب کدین واښم ات سینم خویت، ویڤ کدین همرام وز
وز لیدوشرد لوم، توت نیست عاشقین درذند کسل وز لیدوشرد لوم، گیر سه، گیرسه وخت یست غل
وز لیدوشرد لوم تو مهزین خو، خوبث بی اجل گنده عاشق، کلته سگلک، غوله بی پروام وز
چنانکه در بالا هم کوتاه اشاره شد، لیدوش شاعر و نغمه سرایی است مردمی و جانبدار و امر خیر یکی از ویژگیهای بارز شعر او را از نظر محتوایی تشکیل میدهد. آنهم با چنان کیفیت و جذابیتی که کس نیست آنرا انکار نماید. بدین معنا که شاعر علاوه بر صید لحظههای ناب زندگی مانند: عشق، سعادت، برادری و برابری و جامه شعر پوشاندن بر آنها، به توصیف شاعرانه احساساتی چون: مرگ و زندگی، و عشق و انساندوستی برادری میان انسانها . . . و در همه این امور شعر سروده است.
بیجهت و اتفاقی نیست که بسیاری از شعرهای لیدوش به صورت تصنیف و ترانه درآمده و ورد زبانهاست و مردم آنها را زمزمه میکنند. دستهای از آثار او به ویژه سوناتهای عاشقانه و سایر اشعاریکه به مناسبتهای گوناگون سروده، هنوز هم توسط گروهای موسیقی مردم پامیر به آواز درآمده و اغلب اجرا میشوند.
لیدوش افکار جدید و انقلابی را در جامعه بوجود آورد. او شبه و تردید را القا میکرد. انقلابی که لیدوش در افکار عامه تولید نمود ، او مبادی سابقه را دچار تشکیک کرد. راه را برای قبول افکار جدید باز نمود، و همین شبهه و تردید که او القا کرد، تضمین کننده بیداری و ترقی روحی و نموی فکری نسل جوان ما میباشد.
لیدوش راه انتقاد و حقگویی را برای دیگران باز نمود. لیدوش طرز تفکر و روش و معتقدات کهنه مردم را با لحن صریح و بی پروا مورد انتقاد قرار میداد.
گفتار لیدوش اثر عجیبی میبخشد و پایه بسیاری از اعتقادات کهنه را متزلزل میکند. لیدوش نه جوان شریر و بدکاره بود، و نه حب جا و ریاست و برتری جویی داشته، بلکه معتقدات کهنه و آمیخته با تعصب را ویران میکرد. تا بجای آن افکار آزادی و آزاداندیشی را بنا کند. لیدوش افکار کهنه را ویران میکند، و راه ایجاد افکار جدید را نشان نمیدهد، میخواهد تا خود ما با روشها و سلیقه های گوناگون که داریم افکار خود را بازسازی نماییم.
لیدوش که از نوجوانی شروع به شعر سرودن کرده بود، تا پایان عمر ( که متاسفانه در جوانی از میان ما رفت) همانند رودخانهای همواره جاری بود. تا زمانی که عفریت مرگ بسال 2002 وحشیانه گلویش را فشرد و صدایش را برای همیشه خاموش ساخت.
مهرگهند اد وی مقوم نه میثین چاست نه ښوم
خبر نه سهوم یو ته یاذد مهشرد سلوم
مرگ مهلتش نداد تا حلوای خام عمرش پخته شود، و به آرمانهای دلش برسد.
ای مهرگ گیرسه مو شعر نا تموم غل حلوای عمریت تو خوبث وینت یو خوم غل
ای مهرگ گیرسه مو دلند دوزیکث هوس موند نا بریښت ریذج شراب هر مو جوم غل
ای مهرگ گیر سه کو کن دوسگه رحم نور موندین اوندی مو رفیقیون جعم نور
مهکین تو اس مهش بزمند ییو کهم نور موند ار مو باغ صنعت دوس دوس ایام غل
ای مهرگ گیر سه تیاروم نجود خو ساز تا آخریڅ موند نه نښتویج مو اواز
یم وخت بزم، وخت رقاصی وخت ناز موند نا نویزد ریذج مو مذوست یم زغوم غل
دوستان گرامی دیگر بیشتر ازین وقت شما را نمی گیرم. از دقت شما تشکر
پایان قسمت اول همایش
قسمت دوم
هـمــایش بزرگــداشت لــیــدوش حبــیــب-2 بروایت تصویر
لیدوش حبیب قطره ای از عقل کل در زمین
ویدیو: جانباز کارگر ( لطفأ بخاطردیدن ویدیو بالای تصویر کلیک کنید.)
لیدوش حبیب مانند الماس شعله های آتش بزرگ را برافروخت. او قطره ای از عقل کل در زمین بود و واقیعتهای زندگی را با سروده هایش بخوبی درک نمود. قطره ایکه تاریکی های زندگی ما را روشن میکرد.
دولت خدانظر میگوید: ” لیدوش زبان شغنانی را طوری یافته بود که نه تنها از آن در گپ زدن عادی کار میگرفت، بلکه او همیشه آه و فریاد خود و مردم خود را با سروده هایش بیان میکرد. سخن وقتی در قلب انسان جای میگیرد که که شاعر واقیعتهای زندگی محوطه خود را در قالب شعردرآورده و آنهارا مستانه بیان کند.
کسانیکه صدای مرا میشوند، باید به اولادها، نواسه و کواسه خود یاد بدهند و بگویند که لیدوش کی بود؟ لیدوش نیز مانند ویسوفسکی در روسیه و علی شیر نواحی در مناطق تاجک نشین، برای روشانی و شغنانی زبانها بود و اولاد های ما نباید او را فراموش کنند. او مانند چشمه ایست که نسل به نسل از آن آب تازه مینوشند وباید طلبه و پیروانی داشته باشد و در نگهداری زبان شغنانی ادامه دهند ونگذارند زبان مادری خود را از دست بدهند. اگر زبان نابود نشود ما ممکن چیزهای دیگری را بر گشته خواهیم توانست اما وقتیکه زبان ما نابود گردید در آنصورت ما نیز برای ابد نابود خواهیم گشت.”
مصاحبه با لیدوش حبیب
سوال: فردا، شما 35 سالگی روز تولد تانرا تجلیل مینماید. آیا در این 35 سال کاری کرده باشید که سخت از آن پشیمان استید؟
جواب: اشتباهات در زندگی زیاد داشتم، اما از دو اشتباه بزرگ خود بی اندازه متأثر هستم وهیچوقت خود را نمی بخشم.
اول، من در مقابل دستآوردها و داشتگی های خود بی پرواء بودم. ازجوانی یعنی از 19 سالگی اشعار زیادی نوشته میکردم ولی فکر میکردم همه کار شعرسرایی هایم موقتی استند. زیاد تر آنها را در قالب موسیقی نیاوردم و بیشتر از صد شعر مفقود گردید. من این اشتباه خود را نمی بخشم.
دوم، در جوانی وقتیکه به شعر و موسیقی رو آوردم، مردم مرا از یک مهمانی به مهمانی دیگر، ازسالگره به سالگره دیگر ، از یک عروسی به عروسی دیگر و حتا به مبارکباد دعوت میکردند. در این دعوت ها، یکی میگفت بخاطر من یک پیک شراب بنوش، دیگری میگفت اگر تو نمینوشی من هم نمینوشم و زندگی همینطور میگذشت. ولی افسوس که دیگر زندگی از نو میسر نمیشود تا در همچو دعوتها نیمرفتم. این دو اشتباه بزرگی بودند که خود را نمی بخشم.
لیدوش در واقعیت ویسوفسکی پامیر بود. اول، در پامیر همه او را در دوران حیاتش احترام میکردند و بعد از وفات محبوبیت او در بین مردم افزوده شد و او را را زیاد تر احترام میکردند. وقتیکه او در دوشنبه دوکنسرت داشت، صالون پراز مردم بود. در کنسرت او از خورد و بزرگ، غریب و سرمایدارو حتی وزرای دولت نیزاشتراک میکردند. شعر های لیدوش بیان کننده واقیعت های زندگی بودند. او هر چیزی را که به چشم خود میدید، در قالب شعر آورده بود و بعدأ آنها را از طریق سرودن آهنگهای خود به مردم میرسانید. اما زیاد تر بیروکاتها و حکومت داران آنوقت احساس نا راحتی میکردند که گویا لیدوش آنها را مورد انتقاد وتنقید میگیرد. او همیشه از کار نامه ها و ساختار دولتی انتقاد میکرد و در صف اول همرای مردم خود بود. جامعه ما به همچو انسانهای پیشتاز نیاز دارد، ورنه پیشرفت زندگی مردم امکان پذیرنبوده و هیچ وقت ترقی نخواهد داشت.
پایان قسمت اول