شاه عبدالغیاث

مرحوم شاه عبدالغیاث خان اسیر

ghalib-wنوشته وحیدالله غالب

اسیر یكی از شاعران شغنانی بوده، كه نامش شاه عبدالغیاث خان و پدرش یوسف علیخان بود. به دوران امارت امیر عبدالرحمن  وی در ردیف اعزه بدخشان به كابل جلب و پس از اقامتی از آن جا فرار و از راه شغنان به خارغ “تاجكستان” رفت. بعد از مدت ها به روشان شغنان افغانستان، توطن كرده و در سال ۱۳۱۰ در روشان شغنان دنیای فانی را لبیت گفته از آن جا رخت سفر بسته است.

 كسیكه دیده رخ و عارض نكوی ترا

ز سر برون نكند یاد آرزوی ترا

به جان خرند عزیزان بوستان در باغ

نسیم اگر (برباید‌) عبیر كوی ترا

برید نوك زبان بنفشه را بلبل

چو داشت هم سری زلف مشكبوی ترا

زخاك عرام عظم رسمیم به جسم و جان خیزد

صبا اگر برساند غبار كوی ترا

به نیم حبه چو قدر سخن به شغنان نیست

به هرزه چند بریزند، آبروی ترا

“اسیر” اگر به دگر شهر این غزل گوئی

به آب زر بنویسند گفتگوی ترا