مرحوم سلیمان شاه دلنوا
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند لایزال ودادگر و درود برروان پاک حضرت محمد مصطفی (ص).
اینجانب شکرمحمد” جویا” فرزند آدینه محمد، زاده ولسوالی شغنان ولایت بدخشان میباشم. تحصیلات ابتداییه و لیسه را درلیسه رحمت ولسوالی به اتمام رسانیده و بعد از فراغت توانستم به تحصیلات عالی راه بیابم. مدت چهار سال تحصیل خویش را در دانشکده تعلیم وتربیه دانشگاه بلخ موفقانه به پایان رسانیده واکنون بحیث معلم مصدرخدمت جامعه عزیزورنجدیده خود خود هستم ودانستم که امروز ثمره آن اساتیدی است که تمام سرمایه معنوی خودرا برای ما اعطا نموده اند بنآ ازتمام استادانیکه حیات هستند جهان سپاس وقدردانی وطول عمر برایشان آرزو دارم و آنانیکه جهان فانی را وداع گفته یادشان گرامی و بهشت برین برای شان از بارگاه یکتا خواسته و میخواهم. یکی از آن جمله پدر های معنوی شاگردان معزز استاد سلیمان شاه “دلنوا” را که سالهای زیادی را دامن گیر معارف بدخشان دیده را از جهان گشود به ثمره های اونمایان کنم تا بتوانند از آثار های علمی که چند قطعه شعر شانرا ترتیب وتهیه نمودم استفاده درستی نمایند.
بااحترام
شکر محمد” جویا ” است
معلم
ای معلم کوکبی اقبال تو روشن شده علم و دانش همچنان بر پیر کت جوشن شده
بهر بهبودی وطن در فکر هستی دائمآ تو سن افکار تو را نرمشی کردن شده
آنچنان پیچیده با علم و معارف نام تو معرفت اندر وجودت جان جسمت تن شده
میفروزانی جهان با حکمتی فضل و هنر جهل و ظلمت در گریزان همچو اهریمن شده
عقل و کامل میشود از راه تعلمی علوم زین سبب تعلیم ود انش فرض ومرد وزن شده
ای برادر هیچ علم از مغز بیرون نیسب نیست گر تلاش وسعی و کوشش از در و روزن شده
چون دماغی ما دو قسمت گشته اندر جمجمه راست وچپ دارد وظایف هردوچون خازن شده
ساینس و الجبر و ریاضی با علوم فلسفه جانبی چپ با قوانینش همه ضامن شده
آیت و تیز هوشی و موسقی دری با اجتماع راست با باشد و ظایف بیگمان از ظن شده
راز پنهانی جهان را آشکا را کرد علم همچو مقناطس که اندر ساحه آهن شده
کمپیوتر یا که انترنت بود آثار علم زین همه بالا تر هم اندر جهانی فن شده
بی معلم در جهان ما را تر قی نیست نیست تا ثریا با معلم هر که در رفتن شده
آنکه دراد این هوس د رپای عرفان جان دهد گر تلاشش روز و شب در گوشه دامن شده
مغتنم دان “دلنوا” این چند روزی معلمی
با وجودی مشکلاتش در نصیبی من شده
مژده بر شغنان ما
بار دیگر ای عزیزان مژده بر شغنان ما افتتاحی این مکاتب بود از آزمان ما
چونکه امکان دگر نبود به ما در زند گی بسته با نامی معارف گشته است شغنان ما
هر عمارت گر شود تعمیردرهرگوشه ای منبعی الهام نور اینست د ر ایمان ما
بهر تحصیلات عالی راه بهر ما خاصتآ بر ارتقائی نهضتی نسوان ما
گر رقابت میکند دنیا به هم از روی علم نزد هر کس معتبر شد عالمی قرآن ما
گر شود وقتی نا امیدی بود ایامی نفاق در خطر افتاده بود هم رونقی عر فان ما
التفاتی حضرت حاضر امام از مشفقی غورسی فرمود بر این پیکری بیجان شده
گشت مملو قلب ما ازفیض دیدارش چنان نور امیدی قوی تابید در چشمان ما
با تشکر از کسانی بوده در جریان کار منت از از هر کارگر باشد سری اذهان ما
صد تشکر میکنم از کار فرمایان آن گر مهندس یا که معمارست در آستان ما
مشکلاتی خویش را باصبربحران رفع کرد ناصر خسرو چنان تن داد در یمگان ما
این دو مکتب یافتند زینت زلطفی بیحدش شد چراغان گوشه از خطه دامان ما
لازم آید یاد از اعمار تعمیرات چند همچو درمانگاه شغنان برهمین برهان ما
یا ازین دانشکده امروز یادش میکنیم زان فیوضی مادی و معنوی شود از آن ما
نعمتی بسیار ارزانی شده بر ما کنون شکر گوئی نعمتش باشد لب و دندان ما
برتوای شاگرد مکتب کوش درتحصیل علم چشم امیدی وطن شد باز بر امکان ما
اتکائی مردمی ما جز معارف نیست نیست نی زمین وباغ و نی کوئی ونی عمران ما
من چنان تبریک گویم جمله استادان را گوی سبقت میبرند آخر از ین میدان ما
افتخارم ” دلنوا” این است در ایام سخت
بوده ام زیری فشاری لحظه دوران ما
امتحان
در معارف ارزشی بسیار دارد امتحان بهر تطبیقی عدالت کار دارد امحتان
از برای رشد ذهن و انکشاف فکر ها یک اصول خاص در هر بار دارد امحتان
در تمیزی فهم استعداد شاگردان همیش سنجش دانستنی افکار دارد امتحان
بهر تنظیمی نتایج با قوانین و اصول را ه پر پیچ و خمی هموار دارد امتحان
مطلب ما راه یابی است از هر امتحان چون رسیدن بر هدف اظهار دارد امتحان
این اصول است درمعارف درسطوحی مختلف بوده رائج هر زمان معیار دارد امتحان
کار اعلی را زا دنا اش مجزا میکند چون حقوقی جمله را اخبار دارد امتحان
همچو صحنی پهلوانی است صحن آزمون هم امیدی چانس در اقرار دارد امتحان
امتحان تنها برائی ماندن و پیروزی نیست راه یابی بر هدف را تار دارد امتحان
گر کسی کاری به پنهانی کند مخفی از آن کار ها را جمله در انتظار دارد امتحان
را ه آموزش کند آسان به اشکال وسیع شیوه های مختلف را کار دارد امتحان
صحبتی از امتحان را ” دلنوا ” داردم هراس
زانکه علمی از جهان سر شار دارد امتحان
درمان وطنی ما
مسرور و خوشحالم اینکه شغنان وطنی ما در عرصه زنده گی نمایان وطنی ما
در گوشه دور میهن است موقعیت آن زانرو نشنیده است کس افغان وطنی ما
چون داشتی اند ر دل خود رنج نفسها از دست مریضی همه گریان وطنی ما
از دست فقیری همه بدبختی و خواری در زندگی ات بود چو حیران وطنی ما
هر ذلت و خواری که گرفت دامن جانت امید نبود از همه امکان وطنی ما
مردم همه رو سوی معارف بنمودند از فضل و ادب گشته فروزان وطنی ما
افراد تو شد صاحب علم و هنر امروز گویند بهر وضع تو شکران وطنی ما
اولاد تو چون انجنیر و معلم و دکتور امید قوی شد ز طبیبان وطنی ما
گر درد به هر گوشه سرائت کند امروز امکان علاجت به مریضان وطنی ما
از همت اولاد تو پیروزی هویداست آباد و شگوفان شود عریان وطنی ما
با افتتاح چون کلینیک از توبرکلوز سازیم در علاج ضعیفان وطنی ما
بود از قدیم نام از و استقا و سل هر مبتلا شفا نشد از آن وطنی ما
ساری است چون ز راه تنفس در انتشار از جنس بکتری شده ار گان وطنی ما
راهی علاج و چاره نبودش به هیچ کس جز مرگ و میر جمله عزیزان وطنی ما
چون شکل چوبک است زنوعی بسیلس است جایش هوا و خاک و در آبان وطنی ما
مشکل بود تداوی او در وجود کس تولید چون سپور در انسان وطنی ما
سخت میکند طراف نطفه اش برآن دوا اثر نکند جان وطنی ما
اندر وجود شخص بماند به سالها باری کند بروز دو چندان وطنی ما
اظهار امتنان کنم از دبلیو ایچ او* مخصوص ز درمان وطنی ما
تقدیر ز آغای جلالی بنمائیم از ناصری دکتوری بدخشان وطنی ما
از اعظم دکتور نمائیم تشکر بودست چنان خیر رسانی وطنی ما
درویشی که فرزند عزیزاست ز شغنان هر وقت کشد زحمت و کوشان وطنی ما
مرحون حکومت و هم از رهبر کرزی معطوف چنان کرده به ویران وطنی ما
گویم مبارک است به همه مردم شغنان
من ” دلنوا ” ز گوشه دامان وطنی ما
*دبلیو ایچ او-WHO( World Health Organization)
سازمان صحت جهانی
یک حجره
اساس زنده گی یک حجره است در حیه اگر ز فیل و شتر است یا که از بقه
حیات زنده کند از فعالیت تامین عمارتی که کند هر وجود یک حجره
شریک کار نمود ه ترا خدا با خود مگر هر آنچه بود خواست او کند زنده
خدای را بنما شکر اندرین عرصه که داده قدرت تولید و مثل بر بنده
هر آنچه جمله مخلوق است د ر عالم به نوع خویش که انسان شده است ارزنده
بقا نسل بهر زنده است توافق او مطابقت به شرایط حیات پاینده
تفاوتی که میانی خلایق است جمله برای نسل بشر نطق است زیبنده
اگر چه دشمن مخلوق ذره بینی است جهان ز هیبت او دائماست ترسیده
مخوف است هر آن دشمنیکه دیدنی نیست ازین سبب علما بوده اند جوینده
چنانچه مخترعی ذره بین اول دریافت که چیز خورد بزیرش شده است جنبنده
ز کشف جمله میکروب زیر میکرسکوب جهانی عالم نا دیدنی شده دیده
ز علم حیه اگر “دلنوا” شوی آگاه
که رمز زندگی غامض است پیچیده
Dear shakar .
thanks from your great poems that created by delnawa saieb ,there for your god give u long live with success ,i had review from the honest poems so that ur careers are appreciable .