غازی مرد غازی

غازی مرد “غازی”

مرحوم شهید غازی مرد “غازی”

نوشته: قربان بیک بشر دوست

بنام خداوند بخشاینده و مهربان!

نام    والا   دارد  از  تو   لاجورد   اندر   جهان

چون  سرود  و ساز   دارند   هر  کنارت  بلبلان

خوش نسیم است ملک بارک همچو زیباک ووخان

بی نذیر است ملک “منجان” کوی پامیر در جهان

*****

بدخشان  خاک  کویت سرمه یی  چشمان کنم

من فدایی خاک پاکت هست و بود  و جان کنم

هر سرودی خویش را دروصف تو الحان کنم

در هوایت  ناله ها  چون بلبلی خوشخوان کنم

دایما  توصیف   از   ابر   مردان  شغنان کنم

“حیدری”

مرحوم شهید غازی مرد “غازی” جګړن دافع هوا قواي مسلح ديروز کشور فرزند میرحیدرجوانی از کوهساران هندوکش و پامیر بدخشان در سال ۱۳۳۶ در قریه بهشار ولسوالی زیبای شغنان ولایت بدخشان در یک خانواده دهقان دیده به جهان گشود، در آن زمان شغنان با مشکلاتی زیادی روبرو بود؛ نبود راه مواصلاتی ، سرک ، برق وحتی مواد ارتزاقی به ندرت یافت می شد، ولی خانواده غازی مرد کوچک با تحمل همه مشکلات توانستند آنرا شامل مکتب کنند .غازی مرد طفل تیز هوش وبا درک بود وبا خوشی تمام در ٧ سالگی شامل لیسه رحمت شغنان گردید .

در جریان تعلیم وتربیه در لیسه دوستان زیادی پیدا کرد ، واز همان آوان کمک رسانی را بمردم خود شروع نمود وبا دهقانان وزحمت کشان منطقه یاری می رساند .

غازی مرد که از کانکور صنف هشتم حکومت های مستبد به پیروزی نایل شد وخوشبین به ادامه تحصیل گردید ، ولی یک تعداد کثیر اولاد غریب در این کانکور ناکام و سرنوشت شأن به دهقانی وچوپانی رقم خورد .

غازی مرد با فراغت از لیسه رحمت شغنان با نتیجه خوب در سال ۱۳۵۸ هه ش اوضاع کشور تغیر کرد ، حکومت نیم قرنه خاندانی سرنگون گردید ، وقدرت سیاسی به دست طبقه زحمت کشان ، دهقانان ، وروشن فکران چپی در آمد. حقوق همه اقوام و قبایل کشور بدون در نظر داشت لسان ، نژاد ، دین و مذهب ، حقوق زن ومرد برای اولین بار در تاریخ کشوری بنام افغانستان رسمآ اعلان گردید.

غازی مرد جوان زحمت کش ومبارزه که در مقابل بی عدالتی ها مبارزه می کرد ، به صفوف قوای مسلح کشور پیوست که خدمت بیشتری را بوطن و مردم خود کند. اوضاع کشور در اثر تجاوز بیگانه ها هر روز وخیم تر می گردید وجوانان داوطلبانه بخاطر حفظ استقلال ملی وتمامیت ارضی به صفوف قوای مسلح می پیوستند .

غازی مرد یکی از این جوانان باروحیه انقلابی بود که دین خویش را ادا نمود .بعد از فراگیری تعلیمات نظامی ومسلکی در پوهنتون نظامی کشور به صفت افسر در قوای دافع هوا قوای هوایی و مدافعه هوایی قوای مسلح دیروز افغانستان تعیین بست گردید وتحلیف عسکری را بنام خدا وطن و وظیفه اجرا نمود وتا آخرین رمق حیات به آن پابند ماند .

چندین سال خدمت صادقانه در قوای دافع هوا کشور در کابل ، کمک های زیادی را در جلب و جذب جوانان دیار ما به اردو وپولیس با همکاری مرحوم استاد “جوان ” ریس وزارت مخابرات در ادامه تحصیل بخارج از کشور میسر ساخت .

شجاعت،اهلیت و محبوبیت که در بین مردم داشت در سال۱۳۶۳ به اساس درخواست بزرگانی قومی ولسوالی های سرحدی کران و منجان ولایت بدخشان در اثر ناامنی در آن منطقه از طرف وزارت محترم دفاع ملی به حیث قومندان کندک ۶ قومی ولسوالی کران و منجان تبدیل و تعیین گردید.

غازی مرد با کمک جوانان دیگر وتحصیل کرده گان منطقه بخاطر تشکیل یک کندک قومی مستقل تلاش زیادی نمود وافسران دلیر دیگر را با خود یکجا ساخت ، از جمله مرحوم ولی جان بیک شهید آمر سفربری کندک ، مرحوم معلم شاه شهید معاون سیاسی تولی، گدامحمد معاون سیاسی تولی، نظر شاه الفتی معاون سیاسی کندک ، حسن شاه خان آمر اوپراسیون، بای محمد منجی افسر جوان ، عطابیک خان ، محمد شریف وحقداد خان افسران کندک و بزرگان منطقه از جمله بابه شریف با شعار همه باهم یک کندک قوی وفادار به آرمانهای وطن وانقلاب تشکیل دادند. ناگفته نماند که رفیق سرورشاه ارکان کاتب کندک مقیم فیض آباد بحیث پل ارتباط بین کندک ۶ وغند ٢۴ تمام امورات دفتری واکمالات لوژستیکی کندک را بدوش داشته وتمام دستورات وهدایات قومندان غازی مرد را بجا می آورد و سربازان وافسران دیگر ، هم دراین امر شریک بودند .

خاطرات این قهرمانان ایکه هنوز در قید حیات استند گرامی باد وطول عمر برای شان استدعا دارم، در هر جاییکه باشند، زنده گی با عزت داشته باشند .این قهرمانان تحت هدایت خردمندانه مرحوم غازی مرد چندین سال شجاعانه با عقب زدن حملات متواتر دشمن از ولسوالی کران و منجان دفاع نمودند ، تحرکات دشمن از هر طرف بالای ولسوالی تشدید می شد و در سال ۱۳۶٧دشمن به هدف آشغال و غارت معدن لاجورد با تجهیزات قوی و پرسونل زیاد بالای ولسوالی کران و منجان حمله نمودند ، متاسفانه ارتباطی های دشمن در گارنیزیون باعث سقوط آن گردید که نیمه شب خزان همان سال نحس همه را غافلگیر کرد .از چهار طرف دشمن با دندان مسلح بالای گارنیزیون شب خون زد .و گارنیزیون کران سقوط کرد و ولسوالی در تصرف دشمن دیروز افغانستان قرار گرفت ، همه چیز به غنیمت برده شد و تاراج گردید . مکاتب به آتش کشیده اند ومعلمین بیچاره غیر مسلح تیرباران شدند ، گویا که حادثه کربلا توسط یزید وقت به وقوع پیوسته است .

افسران و سربازان گارنیزیون که زنده ماندند به اسارت دشمن تن دادند، وچنان جفای بزرگ در حق شان شد که تاریخ نویسان حوصله نوشتن آنرا ندارند ، یکی از همین تاریخ نویسان زنده جگتورن خدابخش ” صمیم ” معاون سیاسی گارنیزیون است که با از دست دادن بینایی خویش این تاریخ را رقم زد . ولی در منجان قومندان غازی مرد با پرسونل تحت امرش مقاومت سخت نمود تا جاییکه مهمات وسلاح در اختیار داشت. در خط اول نبرد معاون سیاسی مرحوم معلم شاه خان با چند تن از پرسونل شهید گردید ودشمن خط دفاعی راشکست . قومندان کندک زخمی گردید و هیچ کمک از مرکز برای شان میسر نبود، قومندان کندک دستور عقب نشینی بران پرسونل داد ” کسی که زنده است خود را بکشید جان نگاه کردن فرض است” بالاخره کران و منجان از حاکمیت دولت وقت خارج گردید . و قومندان غازی مرد همراه یک تعداد پرسونل سالم با خیلی مشکلات خود را بمرکز رساند .

اوضاع ولسوالی های ولایت بدخشان یک پی دیگر خراب می شد . در ولسوالی شغنان غند قومی تشکیل گردید و تحت فرماندهی قربان بیگ خان” شیوه” شروع به فعالیت نمود که مرحوم غازی مرد به صفت رئیس ارکان غند مجدد تعیین بست گردید ومتباقی پرسونل خویش را در این غند مدغم نمود. و بعد از چند ین سال خدمت صادقانه در صفوف اردو تا سقوط حاکمیت دولت دکتور نجیب الله خدمت شایانی بمردم وقوای مسلح کشور نمود وبه پاس خدمت به نشانها ومدال های دولتی نایل گردید. بعد از سقوط دولت وجنگ های تنظیمی شغنان هم شاهد کشمکش های داخلی وحزبی گردید که متأسفانه جوانان عزیز دیار مان به شهادت رسیدند .واین جنگ سر مردم ما تحمیل شد که منافع دیگران رقم بخورد .

قرار معلومات تاریخی چریک های تاجیک با کمک دولت ربانی چندین دفعه بالای ولسوالی شغنان حمله کردند وجوانان را شهید ومال مردم را غارت می کردند ، مردمان صلح دوست ولسوالی دیگر توان غارت را نداشتند وجوانی وطن پرستی بنام ” بهرام خان ” مرد میدان شد واز جمله افسران ورزیده خواست تا یکجا در مقابل دشمن استاده شوند با همان شعار” شغنی به برادر مرد است ” مرحوم غازی مرد یکی از این افسران ورزیده بود که در مقابل دشمن آماده گی نشان داد ویک جا با یک هدف دفاع از شغنان در مقابل تجاوز بیگانه با گارنیزیون یکجا شد، واز عزت ومال ناموس مردم دفاع نمود، مگر دشمنان در کمین نشسته در فکر غصب قدرت نتوانستد آنرا تحمل کنند، در شرایط آن‌زمان تفکیک دوست ودشمن خیلی چالش زا بود و اعتماد به نفس خیلی پاهین . بدین ملحوظ مرحوم غازی مرد ومرحوم سلطان مراد در اثر یک دیسسه پلان شده در حوت سال ١٣٧۶ تنگ نظران قدرت وحسودان بی معرفت در روز روشن شهید گردیدند .وکسی هم تحقیق قتل آنرا نکرده ودشمن مخوف هنوز هم از عدالت فراریست .به امید آن روزی که خون جوانان ما از قاتلین بی رحم گرفته شود ودر مقابل قانون جوابگو باشند .

روحش شاد ومکانش فردوس برین باد!