سخی سخا
نوشته: سخی سخا
۲۰ جون ۲۰۲۰
شعر وکلام موزون ذهن روشن ،آگاهی انگفت ، شکیبایی عدید وقدرت تخیل وتأمل بلند میخواهد .خود گذری ها ،خون دل خوردن ها و آهن جویدن ها دارد .
شعر با احساس وعشق برگرفته از پوست وگوشت ،بریده از تلاش های ذهنی وبر آمده از میان خون وعرق یک شاعر است .
چنانچه که شاعر گفته :
شعریکه بوی خون ندهد ننگ دفتر است .
یک شاعر برای تحصیل افتخار بزرگ باید تمام این عناصر را دارا وهمراه باشد و در سرایش شعر تأثیر ترین عبارات را تمرین کند .
خوشبختانه چهریکه من درخصوص اش حرف دوزی وعبارت بافی دارم ، تمام این ویژه گی و فکتور ها دروجودش به وفور دیده میشوند ؛ بانو منزل “نصرت” ،شاعره جوان ومعاصر سرزمین ادب و شعر (بدخشان ادب پرور) است .
بانو “نصرت” لایق تمیجد وتقدیر است .هرچه که در خصوص اش بنویسیم الیق واصلح آن میباشد ؛اما خوشه سخن را اینجا میفشارم وغزلی را که درپاسخ با غزل ایشان ترتیب نمودم ، با شما شریک میسازم .
من کیم ؟ یک قطعه دل در زیر غم انداخته
در چلنج وصل عشقت هستی اش را باخته
در خیالم صورتت هر لحظه می آید برون
یاد نامت در شبی تنهایی همراه ساخته
کلبه احزان من دیگر بیا روشن نما
نرخ عشقت دیده ام با کوریش پرداخته
آی نزدیک و روی دیده ما نه قدم
چون دلم آواز عشقت از اول بنواخته
گر نمیشد وصل باید که میرفتی بدور
نه که چشمانت به دل قوسی ز اندو آخته
منزل “نصرت”
و من در به پاسخ ایشان …….
تو کیستی؟ گلواژه در مصرع یک شاعری
یک قطعه ی از جنس دٗر در زیر دریا نادری
فرجام شب وقت سحر ، چون خنده های آفتاب
در امتداد؍ معبر شعرو سرایش عابری
چون بیدل وچون مخفی و اقبال لاهوریستی
چون حافظ وچون بلخی و فارابی وچون “ناصری”
تو بیت های دفتر؍ خیام و مولاناستی
منظور شعر رودکی ، تکبیت بابا طاهری
تو آیه های یوسف وبانو زلیخا ،هاستی
افسانه های لیلی ومجنون صحرا ،وافری
گیتار “فرهاد ” استی و دوتار “مفتون”بدخش
احساس در بحبوبه آهنگ احمد ظاهری
چون “مردمان دیده گان “در چشم ما اسطوره ای
فی الجمله بانوی عزیز ! تو ماهر تو قادری
سخی “سخا”
*****
خواستم مضاف بر این پاسخ ، دست نبشته خویش را برای بانو “نصرت”داشته باشم و در حاشیه این مۇلفه اضافه اش کنم .
من کیم ؟ برگ خشک دست گرد بادهای تند خون آلود خزان ،
غرش دیوانه موج های افسار گسیخته رود بار جیحون
و
کاجهای استخوان سوخته دامن کو های هندوکش .
من کیم ؟
جاده مرگ آلود کابل
دشتهای خون آلود لیلی
گلون خفه مسافران هریرود
وضجه های مادر شهید گمنام خفته در خون سنگر های قندهار و هلمند.
من کیم ؟
دیوان شهریار
رجاله های بوف کور
رمان بینوایان
دیوانه های وحشی
کبوتران زخمی
و خسته دست های فرهادو خوشباوری های شیرین .
من کیم ؟
یک الاغ سربریده
یک کلاغ پرشکسته
یک شهر گم شده در تله خاکستر
یک گدای گرسنه در بیابانهای متروکه
یک خس کپه لاغر کنار آمو
و یک نامراد ترین دنیا از جنس حیوانات .
سخی “سخا”